همه‌گیری بی‌سابقه‌ای از هاری در تایگا در حال شیوع است. گرگ‌های آلوده بیشتر و بیشتر وحشی می‌شوند و حتی کوچکترین گازگرفتگی، مرگی حتمی را به همراه دارد. در همین حال، پدری ناامید تصمیم می‌گیرد پسرش را به زور در یکی از کلبه‌های شکارچیان منزوی کند تا او را از اعتیاد نجات دهد. به زودی، او و چند نفر از ساکنان محلی باید نه تنها با یک گروه گرگ‌های هار، بلکه با خطرناک‌ترین درنده جنگل نیز مبارزه کنند.

خانواده ای نابسامان، صاحب یک ربات خارق العاده و فوق پیشرفته می شوند. رباتی که افرادی زیادی به دنبال به دست آوردن آن هستند و ...

افسر پلیس "سرگی سوبولوف" در حال رانندگی به سمت بیمارستانی بود که همسرش در حال به دنیا آوردن فرزندانشان بود. او که بسیار خوشحال بود، با سرعت زیاد رانندگی کرده و پسری را که در عرض خیابان عبور می کرد را ندیده و با او تصادف می کند...